- فرمان دادن
- امر کردن، حکم کردن، اجازه دادن
معنی فرمان دادن - جستجوی لغت در جدول جو
- فرمان دادن
- دستور دادن حکم کردن امر کردن فرمودن توضیح این مصدر بدون حرف اضافه (او را فرمان داد) و با حرف اضافه (باو فرمان داد) استعمال شود: اگر پیمان کند با من منم در خط پیمانش و گر فرمان دهد بر من منم در بند فرمانش. (معزی. 424)
- فرمان دادن
- Decree, Ordain
- فرمان دادن
- decretar, ordenar
- فرمان دادن
- декретировать , приказывать
- فرمان دادن
- verordnen, anordnen
- فرمان دادن
- dekretyzować, rozkazywać
- فرمان دادن
- декретувати , наказувати
- فرمان دادن
- decretar, ordenar
- فرمان دادن
- décréter, ordonner
- فرمان دادن
- decretare, ordinare
- فرمان دادن
- decreteren, bevelen
- فرمان دادن
- आदेश देना , आदेश देना
- فرمان دادن
- mengesahkan, memerintahkan
- فرمان دادن
- 명령하다 , 명령하다
- فرمان دادن
- לצוות , לצוות
- فرمان دادن
- 法令 , 命令
- فرمان دادن
- 宣言する , 命じる
- فرمان دادن
- ferman etmek, buyurmak
- فرمان دادن
- kutangaza, kuamuru
- فرمان دادن
- ประกาศ , สั่ง
- فرمان دادن
- ঘোষণা করা , আদেশ দেওয়া
- فرمان دادن
- حکم دینا , حکم دینا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نظم دادن ترتیب دادن آراستن
نظم و ترتیب دادن و آراستن، سر و صورت دادن
اجرای فرمان کردن اطاعت کردن
فرمان دادن حکومت کردن
اطاعت کردن انقیاد نمودن
فرجام خواستن
کنایه از حکومت کردن