جدول جو
جدول جو

معنی فرمان دادن - جستجوی لغت در جدول جو

فرمان دادن
امر کردن، حکم کردن، اجازه دادن
تصویری از فرمان دادن
تصویر فرمان دادن
فرهنگ فارسی عمید
فرمان دادن
دستور دادن حکم کردن امر کردن فرمودن توضیح این مصدر بدون حرف اضافه (او را فرمان داد) و با حرف اضافه (باو فرمان داد) استعمال شود: اگر پیمان کند با من منم در خط پیمانش و گر فرمان دهد بر من منم در بند فرمانش. (معزی. 424)
فرهنگ لغت هوشیار
فرمان دادن
Decree, Ordain
تصویری از فرمان دادن
تصویر فرمان دادن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
فرمان دادن
decretar, ordenar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
فرمان دادن
декретировать , приказывать
دیکشنری فارسی به روسی
فرمان دادن
verordnen, anordnen
دیکشنری فارسی به آلمانی
فرمان دادن
dekretyzować, rozkazywać
دیکشنری فارسی به لهستانی
فرمان دادن
декретувати , наказувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
فرمان دادن
decretar, ordenar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
فرمان دادن
décréter, ordonner
دیکشنری فارسی به فرانسوی
فرمان دادن
decretare, ordinare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
فرمان دادن
decreteren, bevelen
دیکشنری فارسی به هلندی
فرمان دادن
आदेश देना , आदेश देना
دیکشنری فارسی به هندی
فرمان دادن
mengesahkan, memerintahkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
فرمان دادن
أمر
دیکشنری فارسی به عربی
فرمان دادن
명령하다 , 명령하다
دیکشنری فارسی به کره ای
فرمان دادن
לצוות , לצוות
دیکشنری فارسی به عبری
فرمان دادن
法令 , 命令
دیکشنری فارسی به چینی
فرمان دادن
宣言する , 命じる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
فرمان دادن
ferman etmek, buyurmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
فرمان دادن
kutangaza, kuamuru
دیکشنری فارسی به سواحیلی
فرمان دادن
ประกาศ , สั่ง
دیکشنری فارسی به تایلندی
فرمان دادن
ঘোষণা করা , আদেশ দেওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
فرمان دادن
حکم دینا , حکم دینا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سامان دادن
تصویر سامان دادن
نظم دادن ترتیب دادن آراستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سامان دادن
تصویر سامان دادن
نظم و ترتیب دادن و آراستن، سر و صورت دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرمان کردن
تصویر فرمان کردن
اجرای فرمان کردن اطاعت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرمان راندن
تصویر فرمان راندن
فرمان دادن حکومت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرمان بردن
تصویر فرمان بردن
اطاعت کردن انقیاد نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرجام دادن
تصویر فرجام دادن
فرجام خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرمان کردن
تصویر فرمان کردن
((~. کَ دَ))
اطاعت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرمان راندن
تصویر فرمان راندن
((~. دَ))
حکومت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرمان بردن
تصویر فرمان بردن
((~. بُ دَ))
اطاعت کردن، انقیاد نمودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرجام دادن
تصویر فرجام دادن
((~. دَ))
تقاضای تجدیدنظر در حکم صادره از طرف قاضی یا دادگاه، فرجام خواستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرمان راندن
تصویر فرمان راندن
کنایه از حکومت کردن
فرهنگ فارسی عمید